دوست دارم كه دوست عيب مرا
همچو آیينه روبرو گويد
نه كه چون شانه با هزار زبان
پشت سر رفته مو بمو گويد
واقعا باید جایزه داد به کسی که این شعر
رو گفته...
چقدر قشنگ تفاوت کسی که دوست آدمه رو با
اونی کهتظاهر می کنه که دوست ماست بیان
می کنه...

اونایی که بهت می رسن یه ریز خوبی هاتو
می گن بعد که پشت سرت میرسن عیب هاتو
لیست می کنن بعد از روش 1000 تا فتو
می گیرن و به هزار نفر انتقالش می دن دقیقا
چی فکر کردن؟؟؟
فکر می کنن که ما خنگ تشریف داریم و هیچگاه
نخواهیم فهمید که اونا شونه بودن!!!
اونایی هم که دلشون می می خواد آیینه باشن
ولی می ترسن از اینکه به رسالت خودشون عمل
کنن و در عوض با یه مشت گره کرده روبرو بشن
باید 2 نکته رو آویزه گوش خودشون کنن:
1- دوستی که در پاسخ " آیینه " بودنت با مشت
گره کرده ازت استقبال می کنه ، در واقع داره
بهت میگه که "من دوست دارم با همین ژولیدگی
و شلختگی و زشتی برم بیرون" ...
در واقع اون ارزش " آیینه " بودنت رو نفهمیده...
پس اگر با مشتش به تو بکوبه و بشکنت
ناراحت نشو!!!
چون تو بازم ماهیت " آیینه " بودن خودت رو
از دست ندادی ولی اون ماهیت " دوست "
بودنش رو از دست می ده...
2- وظیفه تو " آیینه " بودنه...
پس هیچ گاه از وظیفت کوتاهی نکن ...
اطمینان داشته باش هزاران نفر ارزش تو رو
می فهمندو هر روز خود را با تو می آرایند...
حالا خودمونیم به دو تا سوال زیر چه
جوابی می دی؟
سوال اول: در قبال دوستات مثل آیینه
عمل می کنی ؟ یا مثله شونه؟
سوال دوم: دوستای دور و ورت بیشتر
شبیه آیینه هستن؟ یا شبیه شونه؟
"خود نوشت"